کد مطلب:260395 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:292

بیان بعضی از کلمات حکمت آمیز آن منبع عرفان و علم و حکمت امام حسن عسکری
قال علیه السلام: خصلتان لیس فوقهما شی ء الایمان بالله و نفع الاخوان - حضرت امام حسن عسكری علیه السلام فرموده است دو خصلت و دو صفت است كه فوق این دو چیز خصلتی برای انسان در نظام امكان متصور نیست.

اول آن ایمان بالله است كه انسان ایمان و ایقان بذات كل الكمال الوهی داشته باشد و خدا را بیگانگی بشناسد و ایمان به توحید ذاتی كه مفاد (لاهو الا هو) و ایمان به توحید صفاتی كه مفاد (لا اله الا الله) و ایمان به توحید افعالی كه مفاد (لا حول و لا قوة الا بالله) است داشته باشد و مؤمن و موقن به محتوای (قل هو الله احد - الله الصمد - لم یلد و لم یولد - و لم یكن له كفوا احد) كه عالیترین درس توحید و عرفان به حقتعالی و مبدء اعلی است بوده باشد و به یك كلام مؤمن حقیقی و موحد واقعی باشد.

چنین كس است كه سعادت نظام ملكی و ملكوتی نصیبش شده و در دنیا از شرك خفی و جلی مبری و در عقبی و آخرت از آتش دوزخ كه مجسمه قهر و غضب الوهی است مصون و محفوظ است.

از خداوند متعال خواهانیم كه ما را مؤمن و موحد قرار دهد و توفیق عمل به ایمان و لوازم ایمان به ما مرحمت و عطا فرماید و ما را از شرك خفی و جلی نجات بخشد و ما را با اهل ایمان و اهل توحید و یكتاپرستان محشور فرماید آمین یا رب العالمین.



[ صفحه 518]





یكتا پرستان را از نظر بر ما سوا نیست

از دید آنان دلبری غیر از خدا نیست



سرمست عشقند و صمد را می پرستند

جز حق پرستی كاری از آنها سزا نیست



ما عاشقان سرمست صهبای الستیم

جز باده ی وصلش هدف مان از خدا نیست



ما را به جز وصل تو ای محبوب سرمد

هیچ آروز جز این منی جز این لقا نیست



ما بی خودان مستیم و دایم در خماریم

خمار را جز باده ی وصلش شفا نیست



ما از سقاهم ربهم امید داریم

مستان حق را از خدا جز این رجا نیست



اسرار مستی را مگو با غیر اهلش

چون لایق هر كس شراب جان فزا نیست



ما باده ی وحدت چشیم از خم لاهوت

غیر شهودش آرزوئی از خدا نیست



باشد كه از خم صمد صهبا بنوشیم

هر كس نباشد مست حق ز اهل صفا نیست



(ربانیم) سرمست صهبای الستم

سرمستیم جز عشق یار دلربا نیست



خصلت دوم عبارت است از نفع رساندن به اخوان و برادران ایمانی و دینی، انسان با ایمان وظیفه اش این است كه نسبت به خدا توحید و اخلاص در توحید و نسبت به خلق خدا احسان داشته و به هر نحو كه می تواند نفعی و خیری به برادران دینی خود برساند اگر عالم و دانشمند است نفع علمی آن هم علم



[ صفحه 519]



نافع نه هر علمی چه بسا علمی كه موجب ضلالت و گمراهی است پس علمی حسن و مستحسن و نافع به حال انسان است كه موجب سعادت او شود نه العیاذ بالله شقاوت.

اگر طبیب است از طریق مداوای مرضی و بیماران نفع به آنان برساند و آنها را معالجه نماید تا بهبودی برای آنان حاصل شود.

اگر صنعتگر است با آموختن فن و هنر و صنعت نفعش را به همنوعان خود برساند ولی باید مراقب باشد كه فنی و صنعتی به كسی كه نااهل است و از آن سوء استفاده خواهد نمود نیاموزد زیرا حكماء عالی مقام گفته اند:



تیغ دادن در كف زنگی مست

به كه آید علم ناكس را به دست



فن و صنعت در ید بد گوهران

شر و فتنه زاید از آن در جهان



امروز در عصر حاضر بشر گسسته مهار بی ایمان از فن و صنعت استفاده ی سوء و بد می نماید به عوض اینكه به وسیله آن صنایع نفع برساند به مردم و خدمت نماید به همنوعان بالعكس شر می رساند چنانكه داریم مشاهده می نمائیم و این نیست جز بر اثر اینكه فن و صنعت در دست بشر بی ایمان و بی دین و بی شرم افتاده است پناه می بریم به خدای منان از شر این بشر بدتر از جانور و پست تر از دیو و دد كه بر شكل بشرند اما در واقع جز وحوش و درندگان ماهیتی ندارند و اینها انسان نیستند.

از خداوند متعال خواستاریم كه به ما خصلت و خوی آدمیت و انسانیت مرحمت فرماید و ما را آدم و انسان واقعی قرار دهد.

انسانیت و آدمیت در حقیقت وقتی بر ما صادق است كه مظهر اسماء حسنای خدا و آینه ی تمام نمای صفات علیای الوهی باشیم چه ملاك آدمیت و تحقق انسانیت به این است كه ما متخلق به اخلاق الله باشیم، مظهر رحیم،



[ صفحه 520]



مظهر كریم، مظهر رؤف و بالجمله مظهر كل اسماء الهی بالفعل بوده باشیم زیرا خدا می فرماید: و علم آدم الاسماء كلها (آیه 31 سوره ی بقره) كه اهل معرفت گفته اند مراد تعلیم تخلقی است الحق حكیم عالیقدر مصلح الدین سعدی شیرازی علیه الرحمه نیكو گفته است:



تن آدم شریف است بجان آدمیت

نه همین لباس زیباست نشان آدمیت



اگر آدمی به چشم است و زبان و گوش و بینی

چه میان نقش دیوار و میان آدمیت



خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت

حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت



به حقیقت آدمی باش و گرنه مرغ باشد

كه همان سخن بگوید به زبان آدمیت



طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت

به در آی تا به بینی طیران آدمیت



مگر آدمی نبودی كه اسیر دیو ماندی

كه فرشته ره ندارد به مكان آدمیت



اگر این درنده خوئی ز طبیعتت بمیرد

همه عمر زنده باشی به روان آدمیت



رسد آدمی به جائی كه به جز خدا نه بیند

بنگر كه تا چه حد است مكان آدمیت



به نصیحت آدمی شو نه به خویشتن كه سعدی

هم از آدمی شنیده است بیان آدمیت



خدایا از تو می خواهیم كه ما را آدم بالفعل گردانی - آمین یا رب العالمین.

از كلمات حكمت آمیز حضرت امام حسن عسكری علیه السلام است كه



[ صفحه 521]



فرموده است: لیست العبادة كثرة الصیام و الصلوة و انما العبادة كثرة التفكر فی امر الله، عبادت كثرت روزه و نماز نیست بلكه عبادت كثرت تفكر در امر الله است.

از كلام معجز نظام صادر از لسان مقام ولایت كلیه مطلقه امام حسن عسكری علیه السلام چنین استفاده می شود كه كثرت تفكر و تعقل در امر الله روح و جان عبادت است زیرا عبادت در واقع فرع بر معرفت است و عبادت بدون معرفت مانند جسم بدون جان است (جسم بی جان بگو چسان باشد).

سر خلقت و راز آفرینش همانا معرفت الله است كه اعلی المعارف است چنان كه ناظر به این واقعیت است حدیث شریف مشهور (كنت كنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لكی اعرف) و نص صریح قرآن مؤید این حقیقت است لقوله تعالی و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون (آیه 56 سوره ذاریات).

و بدیهی است عبادت خالی از معرفت روح و مغز ندارد و بلكه قشر و پوست بدون لب است و با چنین عبادت بلا معرفت بنده ی عابد لذتی از نماز و روزه و حج و سایر عباداتش برایش حاصل نگردد پس عبادت وقتی لذت دارد كه بر اصل و اساس معرفت استوار باشد. و لنعم ما قیل:



دانی كه چیست لذت با عارفان نشستن

سمع خدا گشودن صوت خدا شنیدن



از جاهلان مپرسید اسرار حق شناسی

كاین فرقه را نباشد عشق به حق رسیدن



تحصیل معرفت كن تا بندگی بدانی

كاین بوده قصد خالق از بنده آفریدن



و نیز از كلمات حكمت آمیز حضرت امام حسن عسكری علیه الصلوة و السلام است كه فرموده است الاشراك فی الناس اخفی من دبیب النمل علی



[ صفحه 522]



المسح الاسود فی الیلة المظلمة یعنی به قدری شرك در مردم خفیف و دقیق است كه مانند خط پای مورچه بر روی كاسه سیاه در شب تاریك چه همان طوری كه اثر پای مورچه قابل تشخیص نیست نیز شرك خفی كه در مردم است چنین است. پناه می بریم به خدای كریم از شرك كه قابل آمرزش و عفو و بخشش نیست خدای غفار اگر تمام گناهان را از گنه كاران عفو نماید مشرك را مورد غفران و بخشش خود قرار نمی دهد مگر قبل از مرگ از شرك توبه كند.

ان الله لا یغفران یشرك به و یغفر مادون ذالك لمن یشاء (آیه 48 سوره ی نساء).

قال لقمان لابنه یا بنی لا تشرك بالله ان الشرك لظلم عظیم (آیه 13 سوره لقمان).



روی از خدا به هر چه كنی شرك مطلق است

توحید محض اگر همه رو در خدا كنیم



برخیز تا به عهد امانت وفا كنیم

تقصیرهای رفته به خدمت قضا كنیم



بی مغز بود سر كه نهادیم پیش خلق

دیگر فروتنی به در كبریا كنیم



دار الشفای توبه نه بسته است در هنوز

تا درد معصیت به تدارك دوا كنیم



پیراهن خلاف به دست مراجعت

یكتا كنیم و پشت عبادت دو تا كنیم



چند آید این خیال و رود در سرای دل

تا كی مقام دوست به دشمن رها كنیم



چون برتر از مقام ملایك توان گزید

چندان به دست دیو زبونی چرا كنیم



یا رب تو دستگیر كه آلاء و مغفرت

در خورد تست و درخور ما هرچه ما كنیم





[ صفحه 523]



و قال علیه السلام من انس بالله استوحش من الناس و علامة الانس بالله الوحشته من الناس. حضرت امام حسن عسكری فرموده است هر كسی كه انس به خدا گرفت وحشت از مردم كند و این استیحاش شاید از جهت آن است كه اكثر مردم مأنوس با خدا نیستند چه انغمار آنها در مادیات و شهوات و حب به ریاست و مقامات وهمی باعث می شود كه معاشرت با آنان انسان را از یاد خدا و معاد و آخرت غافل نماید.

لسان الغیب حافظ قرآن گوید (كه از معاشر ناجنس احتراز كنید).

مقصودش از معاشر ناجنس آن كسی است كه دارای اخلاق رزیله است و همنشینی با او جایز نیست و چنانكه معاشر متخلق به اخلاق الله باشد صحبت با او و مأنوس شدن با نفس او نه تنها وحشت ندارد بلكه تأكید شده همنشینی با او كه گفته اند:



هم نشین تو از تو به باید

تا تو را عقل و دین بیفزاید



دارد كه از حضرت ختمی مرتبت محمد صلی الله علیه و آله پرسیدند با كه مجالست كنیم رسول اكرم (ص) فرمود این سئوال را حواریون از حضرت عیسی علیه السلام نمودند او فرمود (جالسوا من یذكركم الله روئته و یزید فی علمكم منطقه و ترغبكم فی الآخرة عمله) یعنی مجالست و همنشینی و معاشرت با كسی بنمائید كه رؤیت و دیدارش شما را به یاد خدا آورد و لسانش در تجلی كلامی او بر علم و معرفت شما بیفزاید و عملش شما را به عالم آخرت و لقاء الله مشتاق و راغب گرداند.



هر كه خواهد همنشینی با خدا

او نشیند در حضور اولیا



از حضور اولیا گر بگسلی

تو هلاكی ز آنكه جزوی نه كلی





[ صفحه 524]



پس بزرگترین سعادت مجالست و هم نشینی با اولیاء الله است. انسان هر وقت با حكمای الهی و عرفا و رجال ربانی می نشیند نقش الهی و صبغة الله و رنگ خدائی می گیرد چه نفس انسان به مثابه آئینه ای است با هركس مقابل شود آثار و صفات و اخلاق آن كس در وی منعكس شود و لذا گفته اند (حكم احد المتحدین یسری الی الآخر)

سلطان العارفین علی علیه السلام فرموده (ذاكر الله جالسه و مؤانسه).

بنابراین انسان باید ذاكر خدا و به یاد خدا باشد و برای خود مونسی جز خدا اختیار ننماید زیرا هیچ مونسی برای انسان بهتر از خدا نیست و هیچ یار و یاوری بهتر از خدا برای ما نیست (حسبنا الله و نعم الوكیل نعم المولی و نعم النصیر).

استاد حكیم و عارف ما الهی قمشه ای غزل بسیار نفیسی دارد تحت عنوان (خدا یار ماست)



ما عاشقان غیر از خدا یاری نداریم

با یاریش حاجت به دیاری نداریم



با هرچه پیش آید به عالم شادكامیم

بر دوش جان غیر از غمش باری نداریم



نور رخش تا در دل ما شد پدیدار

آئینه یاریم و زنگاری نداریم



عالم به چشم ما گلستانی است بی خار

الا غمش در پای دل خاری نداریم



تنها خیالش صبح و شامان مونس ماست

انسی دگر با یار و اغیاری نداریم



افتاد باری كار ما با عشق و صد شكر

با هیچ كس زین پس سر و كاری نداریم





[ صفحه 525]





بر ما فقیران رحمی ای سلطان كه در دل

هیچ آرزو جز فیض دیداری نداریم



فریاد اگر یاد تو رفت از خاطر ما

ماهی فروزان در شب تاری نداریم



جز یاد رویت ای گل بی خار عالم

ما بلبل زاریم و گلزاری نداریم



دیوانه ی عشقیم و چون بر گردن دل

زنجیری از گیسوی دلدرای نداریم



در حضرتش باری الهی جز دعائی

با اشك و آه و ناله ی زاری نداریم



و نیز از كلمات حكمت آمیز حضرت امام حسن عسكری علیه السلام است كه فرموده است (اورع الناس من وقف عند الشبهة) یعنی پارساترین مردم كسی می باشد كه توقف كند در نزد شبهه.

(اعبد الناس من اقام علی الفرائض) یعنی عابدترین مردم كسی است كه به پا دارد فرائض و ایتان واجبات شرعیه را بنماید.

(از هد الناس من ترك الحرام) یعنی زاهدترین مردم كسی است كه ترك نماید حرام را و مرتكب حرام نشود.

(اشد الناس اجتهادا من ترك الذنوب) یعنی شدیدترین و نیرومندترین مردم كسی است كه جهاد با نفس خود كند و گناهان را ترك نماید.

شكی نیست كه لذات نفسانی و شهوانی باعث صدور ذنوب و گناهان انسان می گردد و آدمی باید كوشش و جهد هرچه بیشتر در جلو گرفتن صدور گناه از خود نماید و ترك كند آن را و اگر موفق شود كه با مجاهده ی با نفس ترك لذت و گناه خود كند در این ترك لذت برای او لذتی حاصل شود كه یدرك و



[ صفحه 526]



لا یوصف.



اگر لذت ترك لذت بدانی

دگر لذت نفس لذت ندانی



سفرهای علوی كند مرغ جانت

گر از چنبر آز بازش نشانی



ولیكن تو را صبر عنقا نباشد

كه در دام شهوت به گنجشك مانی



تو این صورت خود چنان می پرستی

كه تا زنده ای ره به معنی ندانی



دریغ آیدت هر دو عالم خریدن

اگر قدر نقدی كه داری بدانی



همین حاصلت باشد از عمر باقی

اگر هم چنینش به آخر رسانی



بگو تا به از زندگانی به دستت

چه افتاد تا صرف شد زندگانی



به ملكی دمی زین نشاید خریدن

كه از دور عمری بشد رایگانی



چنان می روی ساكن و خواب در سر

كه می ترسم از كاروان باز مانی



وصیت همین است جان برادر

كه اوقات ضایع مكن تا توانی



از حكیم سعدی شیرازی علیه الرحمه:



حیف از این عمر گرانمایه كه در لهو برفت

یا رب از هر چه خطا رفت هزار استغفار





[ صفحه 527]



(الهی استغفرك من كل لذة بغیر ذكرك و من كل راحته بغیر امسك و من كل سرور بغیر شریك و من كل شغل بغیر طاعتك) از مناجات الذاكرین كلام زین العابدین و العارفین زینت الهیون و ربانیون چهارمین نیر برج امامت علیه الصلاة والسلام - از مفاتیح الجنان قمی.

استاد حكیم الهی قمشه ای رضوان الله علیه (در غزل توبه عاشقان) سروده است:



از هرچه جز عشق رخت ای یار توبه

وز هر سخن جز ذكرت ای دلدار توبه



تا جان بود كوشیم در راه وصالت

كز هرچه غیر از لذت دیدار توبه



صد لن ترانی گوئی از ره برنگردیم

ما وصالت دیگر از هر كار توبه



در باغ عالم از نظر بر سنبل و گل

با یار سنبل موی گل رخسار توبه



هستی ما خار گلستان وجود است

با رویت ای گل آفرین از خار توبه



تا جلوه حسنت در این گلزار دیدیم

كردیم از خار و گل این دار توبه



از هر نظر جز بر رخت استغفر الله

وز هر عمل جز طاعتت صد بار توبه



با خلق احسان با خدا تسلیم و اخلاص

زین هر دو بگذشتی ز هر كردار توبه



جز عاشقی از هر گناهی چون (الهی)

كردیم بر درگاهت ای غفار توبه





[ صفحه 528]



علامه ملا محسن فیض كاشانی رحمة الله علیه گفته است:



بجز از ذكر یار استغفر الله

ز بود مستعار استغفر الله



زبان كان تر بذكر دوست نبود

ز شرش الحذر استغفر الله



قال ابومحمد العسكری علیه الصلوه و السلام: ان للسخاء مقدارا فان زاد علیه فهو سرف - و للحزم مقدارا فان زاد علیه فهو جبن - و للاقتصاد مقدارا فان زاد علیه فهو بخل - و للشجاعة مقدارا فان زاد علیه فهو تهور.

حضرت امام حسن عسكری علیه السلام فرموده است همانا از برای جود و بخشش اندازه و مقداری است پس هر گاه زیاد شد از آن مقدار پس آن اسراف است.

و از برای حزم و احتیاط مقداری است پس هرگاه زیاد شد از آن مقدار پس آن جبن و ترس است و از برای اقتصاد و میانه روی مقداری است پس هر گاه زیاد شد از آن حد پس آن بخل و ضنت است و نیز از برای شجاعت مقداری است پس هر گاه زیاد شد از آن اندازه آن تهور و بی باكی است.

مؤلف گوید چه بسا باشد كه شخصی فرق بین شجاعت و دلاوری، و بین تهور و بی باكی نگذارد خیال می كند بدون چتر خود را از هواپیما پرت كند این شجاعت است یا خود را در دریا افكند و حال آنكه شناوری نمی داند این شجاعت است و یا آنكه بدون حربه و اسلحه با شیر درنده روبرو شود این شجاعت است و حال آنكه این گونه كارها جز تهور چیز دیگر نیست و انسان باید از تهور و بی باكی كه به هلاك او منجر می شود كاملا اجتناب و پرهیز نماید چنانچه منطق وحی فرموده و لا تلقوا بایدیكم الی التهلكة (آیه 195 سوره بقره).

و از كلمات حكمت آمیز آن معدن عرفان و حكمت است كه فرموده است



[ صفحه 529]



لیس من الادب اظهار الفرح عند المحزون حضرت امام حسن عسكری علیه السلام می فرماید از ادب دور است ابراز خرسندی و خوشحالی نزد كسی كه محزون و افسرده است.

پس شایسته نیست كه انسان با ادب نزد شخص غمناك و پریشان اظهار فرح و انبساط نماید.



چو بینی یتیمی سرافكنده پیش

مزن بوسه بر روی فرزند خویش



واقعا خلاف ادب و وجدان است كه انسان نزد یتیم دلشكسته فرزند خود را بغل نمود و بوسه زند چه بسا كه یتیم دل آزرده شده یاد از پدر خود كند.



پدر مرده را سایه بر سر فكن

غبارش بیفشان و خارش بكن



اگر باب را سایه رفت از سرش

تو در سایه ی خویشتن پرورش



به رحمت بكن آبش از دیده پاك

به شفقت بیفشانش از چهره خاك



الا تا نگرید كه عرش عظیم

بلرزد همی چون بگرید یتیم



یتیم ار بگرید كه نازش خرد

وگر خشم گیرد كه بارش برد



لمؤلفه



تو نازش كش و خود در آغوش دار

در ایندم تو فرزند خود را فراموش دار



كه رحمت كند بر تو پروردگار

بلطف و به ایثار تو كردگار





[ صفحه 530]





بود رحمت حق به آن بنده اش

كه او رحم آرد بهر بنده اش



به رحمت تو را خلق كردی خدای

تو از لطف و رحمت دری برگشای



به رحمت گشاید خدا هر دری

تو مشناس جز درگهش هر دری



خدایا به رحمت گشایم دری

كه جز رحمت تو نباشد دری



به درگاه رحمت مرا راه ده

گدایم مرا عزت ای شاه ده



كه عزت به دست تو است ای رحیم

توئی مالك الملك بس ای كریم



حكومت به رحمت كنی در جهان

كه رحمان توئی بر همه بندگان



رحمتیت خاص آنان بود

كه او اهل توحید و ایمان بود



چنانكه در حدیث است (الرحمان بجمیع خلقه و الرحیم بالمؤمنین خاصه) و قال علیه السلام: المؤمن بركة علی المؤمن و حجة علی الكافر.

حضرت امام حسن عسكری علیه الصلوة و السلام فرموده است مومن برای مومن بركت و نعمتی است و برای كافر برهان و حجتی است.

و قال علیه السلام: قلب الاحمق فی فمه و فم الحكیم فی قلبه، حضرت امام حسن عسكری علیه الصلوة و السلام فرموده است دل انسان احمق در دهان اوست و دهان انسان حكیم در دل اوست.

مفاد كلام امام این است كه شخص احمق ناسنجیده بدون تأمل و فكر



[ صفحه 531]



چیزی را می گوید به خلاف شخص حكیم كه اول تأمل می كند و سپس اگر صلاح باشد كلام خود را می گوید و بین این دو شخص تفاوت از زمین تا آسمان است ناسنجیده سخن گفتن كجا و با تأمل و تفكر و تعقل و عرضه داشتن كلام بر عقل كجا.



مزن بی تأمل بگفتار دم

نكو گوی اگر دیرگوئی چه غم



و قال علیه السلام: ریاضة الجاهل و رد المعتاد عن عادته كالمعجز. حضرت امام حسن عسكری علیه الصلوة و السلام فرموده است: رام كردن و تربیت شخص جاهل و برگردانیدن صاحب عادت را از عادتش مانند اعجاز است.

نقل شده از حضرت عیسای روح الله علی نبینا و علیه السلام كه فرموده مداوا كردم مریضان را و شفا یافتند و زنده كردم مردگان را به اذن الله ولی من دست نیافتم و قدرت بر معالجه شخص احمق و اصلاح او نداشتم (پس معلوم می شود احمق غیرقابل معالجه است).



بر سیه دل چه سود خواندن وعظ

نرود میخ آهنین در سنگ



(للمولوی)



گفت پیغمبر كه احمق هر كه هست

او عدو ما و غول رهزن است



هر كه او عاقل بود او جان ماست

راح او و روح او ریحان ماست



عقل دشنامم دهد من راضیم

زآنكه فیضی دارد ار فیاضیم



نبود آن دشنام او بی فایده

نبود آن مهمانیش بی مائده





[ صفحه 532]





احمق ار حلوا نهد اندر لبم

من از آن حلوای او اندر تبم



چاك حمق و جهل نپذیرد رفو

تخم حكمت كم دهش ای نیك خو



پند گفتن با جهول خوابناك

تخم افكندن بود در شوره خاك



زآنكه جاهل جهل را بنده بود

چون كه تو پندش دهی او نشنود



مؤلف گوید مصلحت آن است كه هرگاه با شخص احمق روبرو شدی فرار را بر قرار ترجیح دهی كه این روش عقلا است چنان كه حضرت عیسای مسیح (ع) این دأب و عادت او بود انبیاء برای مردم اسوه اند بایست در تمام شئون از آنان به عنوان الگو سرمشق گرفت بالاخص از حضرت رسول خاتم عقل كل محمد مصطفی علیه و آله افضل التحیة و الثناء قال الله سبحانه و تعالی فی كتابه الحكیم: لقد كان لكم فی رسول الله اسوة حسنة: (از آیه 21 سوره ی احزاب).

از كلمات حكمت آمیز حضرت امام حسن عسكری علیه السلام است كه فرموده است (لا یشغلك رزق مضمون عن عمل مفروض) یعنی مشغول نسازد تو را رزقی كه خدای رزاق علی الاطلاق ضامن آن شده از عملی كه بر تو فرض و واجب است امام علیه السلام می خواهد در این كلام خود بفرماید كه خداوند منان و حنان ضامن رزق و روزی آفریدگان و مخلوقان خود است و روزی همگان را عطا می فرماید، می خواهد مؤمن باشد یا كافر موحد باشد و یا مشرك طاعی باشد یا عاصی هركس باشد خدا روزیش را می دهد چنانكه در دعا می خوانی (یا من رزقه عموم للطائعین و العاصین) از مفاتیح دعای جوشن كبیر. و در دعای ماه رجب می خوانی (یا من یعطی من سئله و یا من یعطی من لا یسئله و لا یعرفه تحننا منه و رحمة) مقصود رحمت واسعه ی الهیه است كه



[ صفحه 533]



فرموده: و رحمتی وسعت كل شی (آیه ی 156 سوره ی اعراف).



ای كریمی كه از خزانه ی غیب

گبر و ترسا و ظیفه خور داری



دوستان را كجا كنی محروم

تو كه با دشمنان نظر داری



بنابراین بر انسان عاقل است كه با تیان عمل مفروض خود پردازد و آنچه از او خدا خواسته و بر او واجب نموده است انجام دهد و رزق خود را به روزی رسان كه خود ضامن آن است برگذار نماید و این منافات ندارد با سعی و كار در امور زندگی. چه:



اگر بپای بپوئی و گر به سر بدوی

مقسمت بدهد روزی كه بنهاد است



كلید گنج اقالیم در خزانه ی اوست

كسی به قوت بازوی خویش نگشاده است



ان الله هو الرزاق ذوالقوة المتین (آیه 58 سوره ذاریات).

و نیز فرموده: نحن نرزقكم (آیه 151 سوره انعام).

منحصرا خدای رزاق است كه مخلوق خود را رزق می دهد و البته رزق كل شی ء بحسبه.



از در بخشندگی و بنده نوازی

مرغ هوا را نصیب ماهی دریا



قسمت خود می خورند منعم و درویش

روزی خود می برند پشه و عنقا



حاجت موری بعلم غیب بداند

در بن چاهی بزیر صخره ی صماء





[ صفحه 534]





از همگان بی نیاز و بر همه مشفق

از همه عالم نهان و در همه پیدا



پرتو نور سرادقات جلالش

از عظمت ماورای فكرت دانا



خود نه زبان در دهان عارف مدهوش

حمد و ثنا می كند كه موی بر اعضاء



هر كه نداند سپاس نعمتش امروز

حیف خورد بر نصیب رحمت فردا



بار خدایا مهیمنی و مدبر

وز همه عیبی منزهی و مبرا



ما نتوانیم حق حمد تو گفتن

با همه كر و بیان عالم بالا



الهی قصرت الالسن عن بلوغ ثنائك كما یلیق بجلالك، كلام امام سجاد علیه الصلوة و السلام (از مناجات عارفین در مفاتیح قمی).



[ صفحه 535]